روز نگاری یک عابر

سیگار کنت می‌کشید،  امروز صبح، وسط پیاده رو…  سلام نکرد.  پکی عمیق زد و گفت: آدم  گاهی دلش می‌خواد خودش‌و  وسط این شهر جا بذاره.  … ادامه خواندن روز نگاری یک عابر